الهی! یکتای بی همتایی، قیوم توانایی، بر همه چیز بینایی، در همه حال دانایی، از عیب مصفایی، از شرک مبرایی، اصل هر دوایی، داروی دل هایی، شاهنشاه فرمان فرمایی، معزز به تاج کبریایی ، به تو رسید ملک خدایی.
الهی! ای که بخشنده ی عطایی و ای حکیمی که پوشنده ی خطایی و ای احدی که در ذات و صفات بی همتایی و ای خالقی که رهنمایی و ای قادری که خدایی را سزایی... جان ما را صفای خود ده، دل ما را هوای خود ده، چشم ما را ضیای خود ده و ما را آن ده که آن به.
الهی! دانایی ده که از راه نیفتیم و بینایی ده که در چاه نیفتیم.
الهی! چون در تو نگرم از تاج دارانم و تاج بر سر و چون در خود نگرم از خاکسارانم و خاک بر سر. الهی! تا به تو آشنا شدم، از خلق جدا شدم، در دو جهان شیدا شدم، نهان بودم و پیدا شدم.
الهی! به نام تو زبان ها گویا شده، جان ها شیدا شده، بیگانه آشنا شده، زشت ها زیبا شده، کارها هویدا شده، راه ها پیدا شده، به نام تو چشم مشتاقان گریان، دل های عارفان سوزان، تن های عاشقان بی جان.
الهی! هرچند ما گنه کاریم، تو غفاری. هرچند ما زشت کاریم، تو ستاری. سزاست که خطاهای ما را در گذاری
خواجه عبدالله انصاری
[ بازدید : 162 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]